به گزارش خبرچه به نقل از جام نیوز، "میثم مهدیار" در یادداشتی برای روزنامه «صبح نو» نوشت:
"ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی هزینه های نظامی خود را کاهش داده و پول ها را به سمت اقتصاد دانش بنیان آوردند و پیشرفت کردند و الان هم اصلا آسیب پذیر نیستند. این راه در دوره اول دولت روحانی باز شده است و در دوره دوم به ثمر می نشیند..." (تشویق حضار)
این عبارات آقای رفسنجانی که هفته گذشته ایراد شده، اگرچه مضامین جدیدی نیستند و قبلا بارها آنها را از زبان توسعه گرایانی چون سریع القلم و زیباکلام و رنانی و شنیده بودیم، ولی بیان آن در عرصه عمومی از زبان کسی که سالهاست در مقام سیاست گذاری و اجرا در عالی ترین سطوح حضور داشته (که حتی اخیرا به شدت انتساب جمله "دنیای فردا محل جنگ گفتمان هاست نه موشک ها" به خود را تکذیب هم کرده بود) بسیار مهم می نماید.
این صحبت ها از آنجایی مهم است که می توان آن را دال مرکزی توسعه از نگاه توسعه گرایان ایرانی (از مدیران اجرایی مثل هاشمی و روحانی و کارگزاران تا دانشگاهیانی چون سریع القلم و زیباکلام) دانست: نگاهی فانتزی، توهمی، تخیلی و البته تراژیک نسبت به مسأله توسعه در جهان غربی!
قبل از ورود به بحث البته ذکر چند نکته ضروری است؛ اول اینکه همین داده های اولیه آقای رفسنجانی اشتباه است. مثلا نسبت هزینه های نظامی ما (1.5 درصد تولید ناخالص ملی) که رتبه 92 دنیا را به خود اختصاص داده، اصلا با هزینه های نظامی آلمان در دوران جنگ جهانی (نزدیک به 25 درصد)که اکنون نیز با 45 میلیارد دلار در رده نهم در دنیا ایستاده قابل مقایسه نیست.
دوم اینکه دانش و فناوری نظامی، در بسیاری از کشورها خود پیشران توسعه است و مثلا در آمریکا تقریبا همه فناوری های جدید از اینترنت و وایرلس و شبکه های اجتماعی و موبایل و نرم افزار مهندسی مت لب و... قبل از اینکه به تولید صنعتی و تجاری برسند، به منظور مصارف نظامی و فضایی و امنیتی تولید شده اند.
سوم اینکه قسمت عمده درآمدهای آلمان از صنایع نظامی مانند زیردریایی های اتمی است.
و چهارم اینکه از قضا رهبر انقلاب که در این سالها بر آمادگی دفاعی بیشتر تاکید داشته اند، خود حامی اصلی توسعه اقتصاد دانش بنیان و فناوری معطوف به تولید ثروت بوده اند و رشد نوفناوریهایی چون بایو،نانو، هسته ای و فضایی نه از دل دانشگاه ها و پژوهشگاه ها بلکه با حمایت های خاص و پیگیری های شخص ایشان صورت گرفته است. (بهعنوان مثال تاکیدات رهبری در حوزه نانو و یا تدوین نقشه جامع علمی کشور یا تدوین نظام ملی نوآوری را ملاحظه کنید)
با این اوصاف اما توجه دقیق تر به مساله توسعه غربی به خصوص کشورهای موج دوم توسعه همچون ژاپن و آلمان می تواند ما را از برخی اوهامی که نزدیک به 200 سال است در کشورمان لانه کرده است نجات دهد.
تقریبا هیج جامعه شناس و نظریه پرداز توسعه را نمی یابیم که توسعه در ژاپن و آلمان را نتیجه کاهش هزینه های نظامی و تزریق آن به جامعه و شکل گیری اقتصاد دانش بنیان ناشی از این تزریق دانسته باشد.
در مقابل، بسیاری از پژوهشگران توسعه مسأله اول در توسعه آلمان و ژاپن را مسأله بازتولید هویت و اعتماد به نفس ملی واقعی (و نه تقلبی مثل ملیگرایان و روشنفکران غربگرای ایرانی) مبتنی بر توجه و بازتولید فلسفه وتاریخ و فرهنگ سنتیشان دانسته اند که البته در هرکدام از این کشورها صورت خاصی یافته است.
در آلمان این هویت ملی در قالب بازتولید فلسفه خاص آلمانی قرن نوزدهمی منسجم شد. آلمانی ها اگر چه از لحاظ صنعتی از انگلستان عقب تر بودند، اما هیچگاه تلاش نکردند فلسفه خاص قاره ای خود را با فلسفه آنگلوساکسونی جایگزین کنند.
پیش از جنگ های جهانی هم آلمان ها که در اوایل قرن نوزده از فرانسوی ها شکست تحقیرآمیزی خوردند، با این حال اعتماد به نفس خود را از دست ندادند و به جای سنت زدایی و تقلید و ترجمه از آنگلوساکسونها به بازسازی فلسفی آلمان اندیشیدند.
با این اوصاف این را شاید باید از عجایب دانش و معرفت دانست که توسعه گرایان ایرانی که در دویست ساله اخیر ترجمه زدگی و تلاش برای سنت، تاریخ و فرهنگ زدایی از کشور و ملتشان همه هویتشان بوده، حالا توسعه آلمانی را که (از قضا جزو موج دوم توسعه و از نوع توسعه غیردموکراتیک از بالا به پایین بوده و) نسبت وثیقی با فلسفه خاص آلمانی داشته و دارد، برای ما مثال می زنند!
در ژاپن اما زمینه سازی برای توسعه در قامت توجه به مولفه های فرهنگ تاریخی و سنتی همچون فرهنگ کار و تلاش و تولید و قناعت و ساده زیستی و برنامه ریزی بوده است.
اما نسبت توسعه گرایانی همچون طیف رفسنجانی و روشنفکران غربگرای ایرانی
با این هویت طلبی آلمانی و ژاپنی چه بوده است؟ تفکری که "مانور تجمل و
اشرافیگری" را لازمه حکمرانی و پیشرفت و زهد، "قناعت و کم مصرف کردن" را
ریا و امل بازی تلقی میکند!